نارنجستان

۰۸ مهر، ۱۳۸۹

تاریکی‌



با من سخن بگو از بغضی که شکست از چشمی که تر شد از دلی‌ که تنگ شد ....
با من سخن بگو از همه خوبیها از همه بدی‌ها ......
با من سخن بگو که فاصله بدجور افتادست میان دلهامان.....
 با من سخن بگو تا رمقی مانده در این جان خسته....
با من سخن بگو که دلم آشیانه بی‌ قراریهای  توست.....
 با من سخن بگو که دیگر تاب دیدن چشمان مقمومت را ندارم...
با من سخن بگو تا وقت هنوز باقیست.....
 با من سخن بگو....
سخن بگو......

هیچ نظری موجود نیست: