مرا تنهایی بس عظیمی فرا گرفته است
تو را در میان چار چوب رویاهایم جستجو میکنم
ناله بادهای سرد پاییزی سکوت دنبال دار این خانه را به مثال تگرگ میشکند
مرا تنهایی بس عظیمی فرا گرفته است
از چار سؤ که بنگری این کویر بی هیچ همچنان ادامه دارد
مرا تنهایی بس عظیمی فرا گرفته است
که حتا رویای بی تو بودن هم رامش نمیکند
گوش بسپار به صدای های های باد در میان درختان بی ریشه
گویی که همین حال خواهند مرد
از کجا شنیدهای که خورشید غروب کرده که این چنین شتابان به سوی مرگ میدوی
کاش آن ستاره نحس روزگارانم هر چه زود تر راه خاموشی طی کند
آاه ..... مرا تنهایی بس عظیمی فرا گرفته است
نیمی از شب گذشت ، آسوده باش او دیگر باز نخواهد گشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر